بدون عنوان
چقدر خسیسم من که دلم می خواهد آنچه بین من و توست در همان دفترچه کاهی مان بماند نازنینم. بعدا نوشت: اعتراف می کنم هراس دارم که احساسات عریان من در مقابل دیدگان دیگرانی قرار بگیرد که نمی شناسمشان کمی بعدا نوشت: اعتراف کنید حسی که قلم و کاغذ به نویسنده و خواننده اش می دهد چیز دیگریست دوست دارم دخترکم بعدترها دفتر کاهی جلد سرمه ای را ورق بزند که من شبها خسته و دلشاد برایش می نوشتم از خودمان از روزهامان گاهی که خسته بودم و بد خط نوشتم گاهی که برایش شعری نوشتم نقاشی کشیدم و با لبهای قرمزم برای بعدها که می خواندشان بوسه ای فرستادم ارزش اینها همه شاید بیشتر از محتوای نوشته ام باشه ولی همچنان می نویسم ... ...
نویسنده :
مامان سوفی
1:52