بدون عنوان
چقدر خسیسم من که دلم می خواهد آنچه بین من و توست در همان دفترچه کاهی مان بماند نازنینم.
بعدا نوشت: اعتراف می کنم هراس دارم که احساسات عریان من در مقابل دیدگان دیگرانی قرار بگیرد که نمی شناسمشان
کمی بعدا نوشت: اعتراف کنید حسی که قلم و کاغذ به نویسنده و خواننده اش می دهد چیز دیگریست دوست دارم دخترکم بعدترها دفتر کاهی جلد سرمه ای را ورق بزند که من شبها خسته و دلشاد برایش می نوشتم از خودمان از روزهامان گاهی که خسته بودم و بد خط نوشتم گاهی که برایش شعری نوشتم نقاشی کشیدم و با لبهای قرمزم برای بعدها که می خواندشان بوسه ای فرستادم ارزش اینها همه شاید بیشتر از محتوای نوشته ام باشه
ولی همچنان می نویسم ...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی